روزهای خوب مریم بودن ...
86/4/14 :: 1:54 عصر
زن ، زیباترین زایش زندگی ست ... زاد روز زن زیبنده ی نام تمام زنان سرزمینم ...
خدا در انتهای آفرینش بود و عالم اتفاق افتاد
و شاید که خدا هم خسته بود از خود که آدم اتفاق افتاد
و زن هرگز نبود و عشق هم آری نبود آنجا ، که در یک آن
زنی پیدا شد و عشق آمد و رنج آمد و غم اتفاق افتاد
خدا تقدیر انسان را به عصیان کردن آغازید و از آن پس
شکوهش شد دو قسمت ، هم بهشت و هم جهنم اتفاق افتاد ...
چه فرقی دارد آخر سیب یا گندم ، زنی یا مار یا شیطان
که پیشانی نوشتت از ازل این بوده کان هم اتفاق افتاد
و خون حضرت هابیل ، برگ اول تاریخ انسان را
به امضایی ورق زد تا که یعنی مرگ آدم اتفاق افتاد ...
م . آرامش
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
80616
13
11
هیچ کجای این
چار تا دیوار پیشانی ام
من را برای تو نشان نکرده اند ...
آخر
کجای این خودم بایستم
تا وقتی که خواستم
دور از خودم کمی نفس بکشم ،
( این هوای تو را می خواهم )
دیوانه ام نکند !
نمی دانم
یادت چرا
از روی زبانم نمی پرد ...
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
:: لوگوی دوستان من ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::